همان روز بارانی...


نقش دل

تمام (پرانتز) ها را میبندم...رفتنت...توضیح اضافی نمیخواهد..♥

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ و شلوپ های گل الود عشق ورزیدیم

دومین روز چطور؟؟

پیش بینی اش را کرده بودی چتر اورده بودی و من غافلگیر شدم سعی میکردی من خیس نشوم و شانه سمت چپت کاملا خیس بود

سومین روز چطور؟؟؟

گفتی سرت درد میکنه و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد

و چند روز پیش را چطور؟؟؟؟

به خاطر داری؟؟؟    که با یه چتر اضافه اومدی و مجبورم بودیم برا اینکه پین های چتر توی چشم و چالمان نرود دو قدرم دور تر از هم راه بریم

 

فردا...

دیگر برای قدم زدن نمیایم تنها برو ...

 



|سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,| 21:30|فائز |

MiSs-A